::لحظه های دیوانگی::

آیاتی که به دلیل کمبود پیامبر به من نازل میشوند!

::لحظه های دیوانگی::

آیاتی که به دلیل کمبود پیامبر به من نازل میشوند!

۱۸۶- when ancient travelling meets the modern world

اگر یکی یه برنامه قافله شتر بنویسه!
روی هر شتر هم به اندازه یه قافله بار بذاره!
یه ساربان هم برای این قافله بذاره!
به ساربان یه GPS هم بده!
.
.
.
.
.
.
برنامه نویسش بهترین برنامه نویس دنیا هم باشه...
بهترین کد رو هم استفاده کنه...
با #C که هیچ با Assembly هم بنویسه...
کل Memory رو هم توی نقشه GPS ساربان قافله بذاره...

توی یه Loop هم مسیر رو خونه به خونه از Memory  بفرسته برای ساربان...

ساربانشم ساربانترین(!) ساربان دنیا باشه...
.
.
.
.
.
.
این قافله شتر با همه بارش و ساربانش و GPS توی Desktop این کامپیوتر گم میشه!
یه جوری هم گم میشه که با Search هم پیدا نشه.

چه برسه به یه فایل ساده!!

پ.ن: باز این مرتیکه روس تلفن ندیده تلفن رو برداشت!! خدا نسیب/نصیب/نثیب گرگ بیابون نکنه!
پ.ن: اونجوری نگاه نکن! تو هم اگر از صبح علی الطلوع (فکر کنم!) تا الان با یه برنامه طراحی PCB زبون نفهم تر از Assembly (و یا حتی زبون نفهم تر از شتر) سر و کله میزدی همینجوری میشدی!!

۱۸۵- آرامش و صفای لحظه های را ببین

امشب انقدر آرومم که هیچ حرفی برای گفتن ندارم... دل تنگ ولی آروم.