::لحظه های دیوانگی::

آیاتی که به دلیل کمبود پیامبر به من نازل میشوند!

::لحظه های دیوانگی::

آیاتی که به دلیل کمبود پیامبر به من نازل میشوند!

۲۲۵ - ...

امروز روز عزیزی واسه. توی این ۵ سالی که اینجا بودم، هیچ روزی مثل امروز رو یادم نمیاد که صبح که از خواب بیدار شدم، یه غمی ته دلم باشه که چرا اینجام... چرا انقدر دور... خیلی چیزها عوض میشد. اگر میشد ایران باشم امروز رو، خیلی چیزها عوض میشد.

ولی بخاطر این بار نبودن، به ذهنم می سپرم این روز رو... ۳۱ اردیبهشت...تا همیشه یادم باشه که چقدر این روز دلم تنگه و چقدر دلم میخواد که کنارت باشم...

۲۲۴ - نمیدونم عنوان چی بذارم!

یه سری چیزهائی بود که بهشون عادت کرده بودم. عادتهای خوب و بد. یکی از این عادتها تفکیک موقعیت بود. این رو خوب یاد گرفته بودم. و فکر میکردم که مثل رانندگی این چیزها از یادم نره. حداقل نه به این زودی...

امروز و امشب فهمیدم که یادم رفته وقتی که سرم جای دیگه شلوغه و اعصابم خورد، نباید باعث بشه که روی رفتارم با بقیه تاثیر بذاره... یادم رفته بود... نباید اینجوری میشد! الان هم هرچی معذرت خواهی کنم، اتفاقی که افتاده عوض نمیشه دیگه...

پ.ن: سعی میکنم نذارم باز اینجوری بشم...