::لحظه های دیوانگی::

آیاتی که به دلیل کمبود پیامبر به من نازل میشوند!

::لحظه های دیوانگی::

آیاتی که به دلیل کمبود پیامبر به من نازل میشوند!

۲۳۶ - ...

به غریبی قسم...
          نمیدانم چه بگویم...

نظرات 6 + ارسال نظر
زنده به گور 1388/04/24 ساعت 12:22 ب.ظ

چه خوب که چیزی شبیه عطر حضور شما کم است...
قدرشو بیشتر میدونی اونوقت

قدرش رو میدونم! خودش هم میدونه. نیازی به عدم حضورش نیست

سوده 1388/04/21 ساعت 01:52 ب.ظ

گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به زبانی که میان من و توست...

تا این غزل شبیه غزلهای من شود
چیزی شبیه عطر حضور شما کم است...

حسین 1388/04/20 ساعت 08:58 ق.ظ http://ego.blogfa.com

اشک بگو ..باران بگو .. خاکستری بگو ..قلم بگو .. چیزی بگو نگذار حرف ها بمیرند

رازی که به غیر نگفتیم و نگوئیم
با یار بگوئیم که او محرم راز است

حرفها هیج وقت نمیمیرند ؛)

قدم رنجه فرمودید کهن یار سایبر ما
بییایید و بفرمایید که اجازه دارم در آن وبلاگ شیطانی لینکتان کنم یا خیر ؟
سپاس

اختیار داری رفیق، وظیفه بود.
شما هرجور راحتی ؛)
واسه ما افتخاره :دی

خوب هیچی نگو!

نگفتم دیگه!

بگو به تنهاییت قسم/ تنهای تنهام!!

...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد