::لحظه های دیوانگی::

آیاتی که به دلیل کمبود پیامبر به من نازل میشوند!

::لحظه های دیوانگی::

آیاتی که به دلیل کمبود پیامبر به من نازل میشوند!

۲۳۹ - مسافرت!

باز هم یه هواپیمای دیگه (خدا همشون رو بیامرزه و به خانواده هاشون صبر بده). اون وقت هی میگم با هواپیما اینور اونور نرین، میگی نگران نباش! حالا میگی مشهد ۱۴ ساعت راهه، قبول! بابا اصفهان که ۵ ساعت راهه! تازه یه ماشین خوب باشه، شب باشه، بابا نباشه (یا اگه بود عقب باشه و بخوابه که من پس گرندی نخورم! :دی) من ۴ساعت و نیمه هم میبرمتون اصفهان! :دی از راه درچه هم میرم که دفعه بعد نپرسی درچه کجاس :دی

اصلا یه دونه از این اتوبوسهای سیر و سفر هست خیلی شیکه و کولر و این چیزها داره میخرم. بجز ۳-۴ تا ردیف جلو بقیه صندلی ها رو ورمیداریم. برین اون عقب بشینید حرف بزنید! فرش پهن میکنیم، تلویزیون هم میذاریم فیلم ببینید! هروقتم حوصله سر رفت، ۴تا آجری، سنگی چیزی از گوشه جاده ور میداریم، اون عقب گل کوچیک بازی کنید، خوبه؟! :دی

اتوبوسشم از این دو طبقه ها میگیرم که اگر ۲تا خانواده خواستن برن سفر، یه خانواده بره بالا، یکی پائین! یا اگر راحتتر بود آقایون پائین خانوما بالا! :دی بابا دست از سر این هواپیما وردارین.

پ.ن: بعد از انتخابات اتفاقاتی افتاد که خیلی جای بحث داشت ولی من یکی بی خیال وبلاگ نویسی در موردش شدم! چون اصلا از بحثهای سیاسی وبلاگی خوشم نمیاد. این هفته نماز جمعه یه بحث دیگه بود. کاری به سیاست ندارم، ولی آقایان رجا نیوز! شمائی که اسم و عکس شهید رجائی گذاشتین روی سایتتون، حداقل به احترام اون شهیدم که شده انقدر جوونای مردم رو از دین زده نکنید. بسه دیگه! یه سری بلند شدن اومدن نماز جمعه به هر نیتی (به تو چه آخه؟ مگه تو مباشر خدائی که به تو مربوط باشه اینا واسه چی رفتن نماز؟ خدا بخواد قبول میکنه، نخواد نمیکنه!)! اسم گذاشتین روشون "نماز اولیها" و یه سری عکس گرفتین شروع کردین تمسخر کردن این بندگان خدا؟ اینه "آرمانهای انقلاب" که دم از "بازگشت" به اون آرمانها میزنید؟! فکر کردین نماز همه شما قبوله و از مقربین درگاه الهی هستین؟ دین رو هم میخواین برای خودتون مصادره کنید و شما مسلمون بقیه کافر؟ چطور غیرت دینی شما از نماز خوندن جوونا به جوش میاد، ولی در مورد فحاشی به یه پیرمرد ۷۰ ساله صداتون در نمیاد؟ خدا ایشالا شما رو هم به راه راست هدایت کنه!
نظرات 18 + ارسال نظر
مهتاب پرست 1388/04/31 ساعت 12:15 ب.ظ

به اسم شهرهای مشترکمان نخندیدم دادا.
یاد خاطره هایم افتادم.

من که نشناختم شما رو!
ولی امیدوارم خاطره ها خاطره های خوبی باشه!

زینب حورا 1388/04/30 ساعت 06:25 ب.ظ

یار مفروش بد نیا که بسی سود نکرد
آنکه یوسف به زر نا سره بفروخته بود

بهار 1388/04/30 ساعت 05:35 ب.ظ

بنویسید چیزی

مینویسیم، دیر نمیشه ؛)

مهتاب پرست 1388/04/30 ساعت 11:15 ق.ظ

=)) درچه!

به اسم شهرهای خودت بخند!

سوده 1388/04/30 ساعت 12:15 ق.ظ

تا توانی یکدل و یکرنگ باش
قالی از صد رنگ بودن زیر پا افتاده است

تو که دل میبری با یک نگاهی
نگاهی هم به ما کن گاه گاهی

زینب حورا 1388/04/29 ساعت 11:17 ب.ظ


آشنایی نه غریبست که دلسوز منست
چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت
.
.
مبعث حضرت رسول مبارک
ستارهایی بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را انیس و مونس شد
.
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد

اینا مال مشاعره نیستا واسه پیغمبر بزرگ نوشتم

در سایه لطف خدا موفق باشید

عید شما هم مبارک :)
التماس دعا

محمد 1388/04/29 ساعت 06:59 ق.ظ http://www.shabane.ir

سلام. آپم!
سربزنید ممنون میشم.

علیک سلام.
چشم!

سوده 1388/04/28 ساعت 11:20 ب.ظ

جانی دارم لجوج و سرمست و فضول
وانگه یاری لطیف و بی صبر و ملول

لعل لب تو آب حیات است مرا
گویا مثل صوم و صلات است مرا

ا بده :دی

[ بدون نام ] 1388/04/28 ساعت 08:03 ب.ظ

تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج
سزد اگر همه دلبران دهندت باج
.
.
.
حالا نگفتین ما دعوتیم یا نه ؟

من فقط نقش راننده رو دارم :دی

ج میدن ؛)

سوده 1388/04/28 ساعت 01:54 ب.ظ

در هر نفسی که می تپی ای دل من
یادت نرود اجازه از عشق بگیر

رشته ای بر گردنم افکنده دوست
میکشد هرجا که خاطرخواه اوست

زینب حورا 1388/04/28 ساعت 12:13 ق.ظ

دل از من برد و روی از من نهان کرد
خدا را با که این بازی توان کرد
.
.
.
گفتم که منم دعوتم
دم پنجره هم میشینم
یه کتاب حافظ هم میارم مشاعره کم نیارم :دی
بحث انتخاباتم ممنوع باشه !

پنجره ها پرده ها رو میکشم! :دی
بابا خانواده ان، میخوان راحت باشن :دی

[ بدون نام ] 1388/04/27 ساعت 11:55 ب.ظ

دلی که عاشق و صابر بٌود، مگر سنگ است؟
ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگ است

تا با غم عشق تو مرا کار افتاد
بیچاره دلم در غم بسیار افتاد

دال عنایت بفرمائید بقول یکی :پی

زینب حورا 1388/04/27 ساعت 11:48 ب.ظ

یاد باد آنکه زما وقت سحر یاد نکرد
به وداعی دل غم دیده ما شاد نکرد
د بدید

د میدن ؛)

سوده 1388/04/27 ساعت 11:35 ب.ظ

تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسی، من به خدا رسیده ام

مائیم و نوای بی نوائی
بسم الله اگر حریف مائی

زینب حورا 1388/04/27 ساعت 11:22 ب.ظ

سلام
دل گفت وصالش بدعا باز توان یافت
عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت
.
.
ت بدید

ت میدن :دی

بهار 1388/04/27 ساعت 03:16 ب.ظ http://www.nime-penhan.blogfa.com

سلام پسر چه طوری؟توکجایی؟ایرانی؟
میدونی چیه؟همه چی تو ایران تبدیل به یه مسئله ی سیاسی میشه!

سلام. زنده ایم ؛)
نه! هنوز بلاد کفرم :پی

سوده 1388/04/27 ساعت 02:12 ب.ظ

هر وقت اومدی ایران، همه جا با ماشین میریم. خوبه؟

فکر کن اون موقع من بذارم تو سوار هواپیما شی :)

من سیستم دوستمو پیشنهاد میکنم!! :دی :دی
اگه اتوبوسی گرفتی که کلا مختلط بود منم باهاتون میام مسافرت ولی اگه زندنه مردونش کردین اصلا رو من حساب نکن!!! :دی

پارتی نیست که میگی مختلط باشه :دی
خانوادگی میخوان برن سفر، هی با هواپیما میرن، میگم من با ماشین میبرمشون! پارتی نمیخوام بگیرم که :دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد