::لحظه های دیوانگی::

آیاتی که به دلیل کمبود پیامبر به من نازل میشوند!

::لحظه های دیوانگی::

آیاتی که به دلیل کمبود پیامبر به من نازل میشوند!

۲۶۷ - شب است و باز بیتابم...

چه میشد دست لطفی هم کسی بر شانه ام میزد!
چه میشد مرحم مهری گره با بال من میخورد!
و در این شب که با خود داشتم نجوای پنهانی...
به ناگه آتشی، شوری به رگهایم دوید و چشمهایم دید و
خود ناباورانه لیک دیدم آن شگفتی را...

چقدر دلم میخواست میشد توی حرم امام رضا بودم. دم اذان صبح... باد سرد... صورت خیس از شادی و غم و ترس و امنیت همه اش با هم. خوش به حال اونائی که طلبیده شدن و رفتن و اونجان

کمی آرامتر شاید دلم آرام گیرد از تماشاتان، مرا هم میشود با خود برید آن سو؟

یادم نمیره لحظه های غیر قابل توصیفی که توی حرم داشتم. نمازهای صبح صحن گوهرشاد، زیارت امام رضا و زیارت عاشورا و سینه زنی های محرم و فاطمیه...

زبانم، آشیانم، آب و نانم داده ای، بگذار همینجا بال و پر گیرم... در اینجا این وسیع نور قاصد گردم این زوار عاشق را... همان دشت شقایق را... بگو تا نامه بر باشم... ز بام خود هوایم کن، برای یک سفر امشب دعایم کن... که تا کرب و بلا پر گیرم و بوسم دوباره خاک سرخی را...

خوش به حال اونهائی که طلبیده شدن و رفتن و توی حرم زیارت میخونن و اشک میریزن. من که لایق نبودم و نیستم... السلام علیک یا علی بن موسی الرضا...

بر یازده امام چو دلتنگ میشوم، میایم و طواف مزار تو میکنم... اگه راهمون بدن البته!

... در این تاریک دشت، این بی ستاره آسمان سرد... و تنها پر شکسته گوشه این خانه خالی ز شادی ها... و گوشم تشنه صوت منادی ها... به زیر بالهایم برده ام سر را... چه دلگیر است تمام بغض ها... از دردهای رنگ رنگ جاری رود گناهانم... شب است و باز بیتابم... چرا امشب نمیخوابم

التماس دعا

نظرات 7 + ارسال نظر

سال دیگه که رفتین سوغاتی واسه من یادتون نره!! :دی

حالا ما بریم :دی

رز آبی 1388/08/09 ساعت 12:47 ق.ظ

التماس دعا ...

محتاجیم

یه بنده خدا 1388/08/08 ساعت 10:23 ب.ظ

سلام ای پسر حضرت زهرا
تویی قبله دلها
و ما محرم این کعبه و مبهوت تماشا
همه قطره ، تو دریا
همه پست و تو بالا
همه خار و تو اسطوره گلها
تویی قبله دلها
تو غریب القربایی
و معین الضعفایی
و به هر درد دوایی
تو خداوند سخایی
فقیریم و عشق است فقیری
که تو حج فقرایی
تو جانانی و سلطان
تو گوینده قرآن
همه خار و خس جوی تو هستیم
نه فقط ما
که گدای کرم توست هزاران چو سلیمان
و عجب نیست اگر موسی عمران به میان حرم تو بشود خادم و دربان
و عجب نیست اگر عیسی مریم ز دو چشمان تو جان گیرد و او بر تن اموات دهد جان
و عجب نیست که جبریل امین خاک در کفش کنت را ببرد بهر تبرک به جنان
و عجب نیست ز عشق تو شود آتش دوزخ چو گلستان
و عجب نیست ز مهر تو شود کفر مسلمان
عجب اینجاست
که با این جبروتت شده ای ضامن آهوی بیابان !!!
و عجب نیست همان آهوی وحشی که تو ضامن شدی از لطف و کرامت
شود ضامن مردم به قیامت

یه بنده خدا 1388/08/08 ساعت 10:22 ب.ظ

الو سلام

منزل خدا ست؟

این منم مزاحمی که آشناست

هزار دفعه این شماره را دلم گرفته است

ولی هنوز پشت خط، در انتظار یک صداست

شما که گفته اید پاسخ سلام واجب است

به ما که می رسد،حساب بنده هایتان جداست؟


الو.....


دوباره قطع و وصل تلفنم شروع شد

خرابی از دل من است یا که عیب سیم هاست؟

چرا صدایتان نمی رسد کمی بلندتر

صدای من چطور؟خوب و صاف و واضح و رساست

اگر اجازه می دهی برایت درد دل کنم

شنیده ام که گریه بر تمام دردها شفاست

دل مرا بخوان به سوی خود تا که سبک شوم

پناهگاه این دل شکسته خانه ی شماست

الو،مرا ببخش،باز هم مزاحمت شدم


دوباره زنگ می زنم،دوباره،تا خدا خدا ست.

زینب حورا 1388/08/08 ساعت 12:17 ق.ظ

سلام
میلاد امام مهربونمونرو به هر دوتون تبریک میگم
انشا الله تولد بعدی آقا هردو تون توی حرمش باشید
.
.
.
کاش الان صحن قدس بودم
صحن آرومش
که صدای دعای عهد و هر کسی خودش تنهایی اونجا میشنوه !
چقدر دلم میخواست ....
موفق باشید (هر دو تون )واسم دعا بفرمایید
سخت محتاجم

سلام.
ممنون، عید شما هم مبارک.
محتاجیم به دعا

یه بنده خدا 1388/08/07 ساعت 10:59 ب.ظ

سلام

دلخسته ام هوای خراسانم آرزوست

انشا الله قسمتتون بشه

راستی بیمارستان معروف توی شهر شما هست ؟ اسمش؟

سلام.
بیمارستان هم داریم!
ببخشید، شما؟

سوده 1388/08/07 ساعت 01:46 ب.ظ

ایشالا با هم میریم :*

ایشالا :*

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد