::لحظه های دیوانگی::

آیاتی که به دلیل کمبود پیامبر به من نازل میشوند!

::لحظه های دیوانگی::

آیاتی که به دلیل کمبود پیامبر به من نازل میشوند!

۲۸۸ - نصف جهان!

اصفهان یه قیلون(!) خریدم، کوچولو، تزئینی/مصرفی! معتاد شدیم رفت!
توی جاده هم که نزدیک بریم تو باقالی ها! نه، باقالی نبود البته، یه نوعی سبزی بود خلاصه هرچی بود سبز بود! :دی آخه آدم با لاستیک صاف عین کف دست میره مسافرت؟ که با ۵۰ تا سرعت ترمز کنی چرخها قفل کنه؟!
پ.ن: بنده خدا وانتی که چپ کرد! وقتی اومد بیرون شده بود رنگ گچ!
پ.ن: فردا روز مهمیه! اتفاقی که فردا میفته خیلی میتونه کمکم کنه... خدایا، خودت کمک کن

۲۸۷ - از ماست که بر دوغ!

اس ام اس ها که بسته اس
یاهو که باز نمیشه
aol که اصلا هیچی
همه سایتها هم که مورد عنایت قرار گرفتن!!
هر ۷ تا کانال تلویزیون هم که رئیس جمهور محبوب(!) رو نشون میده

اون وقت مجری برگشته میگه:
در سی سال بعد از انقلاب، در نظام اسلامی ما، مردم همه کاره بوده اند!
ای مردم غیور و همیشه در صحنه و اینا! پاتون رو از روی اس ام اس ها و اینترنت وردارین، بخدا یه جلسه شخصی کاملا غیر سیاسی رو میخوام هماهنگ کنم!

پ.ن: مامان داره نفرین میکنه:
- الهی به حق این روز عزیز...
- به حق یوم الله ۲۲ بهمن؟!