::لحظه های دیوانگی::

آیاتی که به دلیل کمبود پیامبر به من نازل میشوند!

::لحظه های دیوانگی::

آیاتی که به دلیل کمبود پیامبر به من نازل میشوند!

۲۹۸ - یه حس شیرین

قدیمها، خیلی قدیمها، وقتی چت میکردم یا ایمیل میگرفتم نمیتونستم حس طرفم رو بفهمم. فونت برام چیزی بیشتر از فونت نمیتونست باشه. لحن حرفها خیلی برام قابل تشخیص نبود. خود حرف بود، ولی طریقه گفتنش نه. بلد هم نبودم، شاید هم به جائی نرسیدم که بتونم بیشتر از این طرفم رو بشناسم. و شاید دلیل اینکه همیشه فکر میکردم وقتی بیام ایران همه چی درست میشه همین بود.

ولی الان فرق میکنه. الان حتی میشه بعضی حس ها رو از روی ۱۰-۱۲ کلمه توی یه اس.ام.اس هم فهمید. نه که نشه پیچوند، میشه. ولی دلیلی هم هست برای پیچوندن؟ حس خوبشه که لازم نیست همه چی رو بذارم برای اینکه اومدم ایران. اینکه حتی میشه از روی فونت، صدا، یا خیلی چیزهای ساده میشه یه حس رو فهمید. ناراحتی... عصبانیت... خستگی... دلتنگی... حتی دلتنگ نبودن و خیلی حسهای دیگه. این مسئله خیلی برام جالب و شیرینه.

نظرات 2 + ارسال نظر
سوده 1389/01/10 ساعت 12:00 ب.ظ

حالا از رو کدوم ایمیل چی فهمیدی؟ :پی

از رو بعضی ایمیل ها، بعضی چیزها رو

رز آبی 1389/01/09 ساعت 03:30 ب.ظ

سلام

خوبی ؟

من از اولش این حسو داشتم ... هر فونت و هر کاراکتر رو حس میکردم که چه موجی توش داره ... حالا ببین من چی کشیدم ...

اینجوری همه چی رو انگاری دوبل یا سیبل یا بیشتر حس میکنی ...

بعضی وقتا اونقد اذیت میشم که آرزو میکنم کاش حس منم مثل بعضی ها کور بود و نمیدید ...

باز شدن چشم حست مبارک (:

سلام.
ممنون
حس بدی نیست. اگر قابل کنترل باشه، حس بدی نیست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد