va bebakhsh ke man bikhodi talafesh kardam
vaghte to kheili ba arzesh tar az inas
dige nakon
arzesh nadare
unam vase yeki mese man
دیگه این قرصهای زهرماری هم کاری واسه این سردردهای صاحاب مرده که صاحابشون من باشم نمیکنن!
عادت میکنم
یه روز ما عینکمون یادمون نرفت! خواستیم یکم هم این پای نفله توی کفش اذیت نشه، با دمپائی رفتیم دانشگاه!
هوا باید ابری میشد، بارون هم فقط باید وقتی میومد که من از اتوبوس پیاده
میشم تا برسم خونه! اون هم حتما صدای رعدوبرق نبوده، احتمالا خدا داشته
اون بالا میخندیده!
بعدنوشت: دیگه دمپائی نمیپوشم!