::لحظه های دیوانگی::

آیاتی که به دلیل کمبود پیامبر به من نازل میشوند!

::لحظه های دیوانگی::

آیاتی که به دلیل کمبود پیامبر به من نازل میشوند!

۲۲۴ - نمیدونم عنوان چی بذارم!

یه سری چیزهائی بود که بهشون عادت کرده بودم. عادتهای خوب و بد. یکی از این عادتها تفکیک موقعیت بود. این رو خوب یاد گرفته بودم. و فکر میکردم که مثل رانندگی این چیزها از یادم نره. حداقل نه به این زودی...

امروز و امشب فهمیدم که یادم رفته وقتی که سرم جای دیگه شلوغه و اعصابم خورد، نباید باعث بشه که روی رفتارم با بقیه تاثیر بذاره... یادم رفته بود... نباید اینجوری میشد! الان هم هرچی معذرت خواهی کنم، اتفاقی که افتاده عوض نمیشه دیگه...

پ.ن: سعی میکنم نذارم باز اینجوری بشم...

۲۲۳ - "حق"

نمیدونم چرا بعضی وقتها یه چیزهائی به ذهنم میاد و شروع میکنه آزار دادن. شاید راست میگی، شاید این نگرانی ها حق من باش. شاید باید نگران این مسائل باشم... شاید یه جور وظیفه!
ولی آخه من که دنبال حق و نا حق نیستم! اگر قراره این "حق" من اینجوری بهم بریزه... میخواستم صد سال این "حق" رو نداشته باشم!

میشه یه لطفی بکنی و این "حق" رو جوری از من بگیری که همه چی خوب بشه؟
پ.ن: بعضی وقتها که مثل امشبی میترسم، دلم آرامش میخواد. آرامش و اطمینانی که یک ماه داشتمش!