::لحظه های دیوانگی::

آیاتی که به دلیل کمبود پیامبر به من نازل میشوند!

::لحظه های دیوانگی::

آیاتی که به دلیل کمبود پیامبر به من نازل میشوند!

۴۹- کمی تا قسمتی کاملا خصوصی!

امروز...۲۱... ۲۱ دی...خیلی روز قشنگیه. میدونی چرا؟ نه فقط بخاطر اینکه "چ" چسبیده به "را"، این دلیل همیشه درسته! ولی برای اینکه، یه همچین روزی...بهترین، مهربون ترین، خوش قلب ترین...و از همه مهمتر، پاک ترین پری دنیا که به کوری چشمان هر کسی که نمیتونه ببینه (دور از جونش) جذام هم نداره (نه خودش، نه روح پاکش!)، متولد شد. همونی که...همونی که دلم میخاد از اون بنویسم...همونی که دلم میخاد برای اون بنویسم...همونی که...

پ.ن: امروز یکی از اون روزهائیه که ای کاش من ایران بودم!
یه "پ.ن" دیگه: این پست در حقیقت مال فردا ۴ شنبه اس...ولی خب به دلایلی مجبورم الان بنویسم!
یه"یه"پ.ن" دیگه" دیگه: ای کاش اون اتفاقی که ۳ تا پست پائین تر گفتم هم نیفتاده بود که دیگه امشب به هیچ وجه دلم نمیگرفت، ولی خب، چه میشه کرد! زندگی همیشه باید یه جاش بلنگه دیگه!!!