::لحظه های دیوانگی::

آیاتی که به دلیل کمبود پیامبر به من نازل میشوند!

::لحظه های دیوانگی::

آیاتی که به دلیل کمبود پیامبر به من نازل میشوند!

۱۴۴- بدون عنوان!

ببار ای بارون ببار
بر دلم گریه کن خون ببار
بر شب تیره چون زلف یار
بهر لیلی چو مجنون ببار
...
دیروز یه بارونی اینجا میومد!!

پ.ن: سرم درد میکنه... حالمم خوب نیست! نظرات رو هم میبندم چون اصلا حس توضیح دادن ندارم. همینه که هست... فقط همین رو بگم که شعرش خیلی قشنگه... محمود کریمی خونده.
اگر که غوقا نکرد
اگه شکوه ز غمها نکرد
سفره دلش و وا نکرد
غصه جیگرش و پاره کرد
لطفا کسی هم نره توی پستهای قبلی نظر بده! لطفا.

۱۴۳- بدون عنوان!

یه نظریه توی Business (!) هست که میگه:

Certainty is always too late

پ.ن: به من چه! اون نظریه میگه خب!!