::لحظه های دیوانگی::

آیاتی که به دلیل کمبود پیامبر به من نازل میشوند!

::لحظه های دیوانگی::

آیاتی که به دلیل کمبود پیامبر به من نازل میشوند!

۵۹- من و شاعر!!

شاعر میگه:"نه...هرگز شبی را باور نکردم، چرا که در فراسوهای دهلیزش،به امید دریچه ای دل بسته بودم"من میگم:" برو بابا دلت خوشه!!"
پ.ن: همیشه از روز آخر بدم میومده. از روز آخر هر چیزی. امروزم روز آخر تعطیلات بین ترم دانشگاس. هم روز آخر. هم فردا  دانشگاه،
دیگه واویلا!!!! گرچه، در بعضی موارد رفتن دانشگاه یکسری مزیت هائی هم داره!