::لحظه های دیوانگی::

آیاتی که به دلیل کمبود پیامبر به من نازل میشوند!

::لحظه های دیوانگی::

آیاتی که به دلیل کمبود پیامبر به من نازل میشوند!

۶۳- یه چیزی!

یکسری از کارمندهای شرکت واحد،‌ بخاطر یکسری از خواسته هاشون اعتصاب کردن!
حالا اصلا کل قضیه سیاسی بوده یا نبوده!
بعد نیروی انتظامی یه سری شون رو میاد بازداشت میکنه!
بعد اعتصاب به هم میخوره. اون یکسری آزاد میشن!
بعد دوباره میخواد اعتصاب بشه!
بعد یکسری دیگه، ولی این دفعه قبل ار اعتصاب، بازداشت میشن!
بعد کارمندای شرکت واحد میگن تا آزادی زندانی ها مذاکره نمیکنیم!
بعد خانواده های اینا هم به اعتصاب می پیوندن!
بعد توی اوین زندانی ها اعتصاب غذا میکنن!
بعد...
بعد...
بعد...
من آدم سیاسی نیستم!
یعنی آدمی نیستم که تا این حد بخوام بحث سیاسی با کسی داشته باشم!
سیاستمدار هم نیستم که بخوام چیزی رو نقد کنم!
ولی، بعضی وقتها این اتفاق ها که میفته، آدم میخواد با خودش بشینه فکر کنه،
ببینه خب، حالا با بازداشت این یکسری، مشکل کی این وسط حل شد؟
مشکل اون یکسری که میخواستن اعتصاب کنن، یا مشکل خود نظام؟
چرا توی اینجور مواقع صورت مسئله پاک میشه معمولا؟


پ.ن: برداشت آزاد نمی باشد!!!!

۶۲- گویند...!

یا حسین! دیوانگی در هیئتت قانون ماست
                           عشق تو ارباب من تا به ابد در خون ماست