::لحظه های دیوانگی::

آیاتی که به دلیل کمبود پیامبر به من نازل میشوند!

::لحظه های دیوانگی::

آیاتی که به دلیل کمبود پیامبر به من نازل میشوند!

۱۳۵- سکوت شب و میشکنه تو آسمون دم رضا رضا رضا...

قربون کبوترای حرمت امام رضا
یادمه قبل از اینکه بیام اینجا، اوضاع انقدر بهم ریخته بود که نمیشد برم مشهد.
خیلی دلم میخواست برم. یهو یه جوری که فکرش رو هم نمیکردم طلبید.
دفعه بعدش حدود ۱ سال و نیم بعدش بود... هیچی عوض نشده بود.
هنوز همون حرمی که تا وارد میشی دلت پر میکشه میره آسمون...
ولی وقتی میخوای ازش بیای بیرون انگار همه غم های دنیا روی دلت میشینه...
همون حرمی که اذان خدابیامرز موذن زاده، قبل از نماز صبح، ۴ستون بدنت رو میلرزونه...
همون حرمی که...

همه مردم شاه و گدا
مرد و زن و پیر و جوون
از همه جا از همه رنگ
ذکر لبها یا امام رضا

بخدای خالق عشقت، که توئی خدای دلم یا امام رضا
۱۳۸۳. تولد امام رضا... حاج محمود

پ.ن: آدم وقتی میره توی سفارت ایران، نمیدونه دلش برای اونی باید بسوزه که از یه شهر دیگه اومده و مدارکش کامل نیست،
یا اونی که اون پشت نشسته و باید پای خدا و پیغمبر رو بشکه وسط تا بگه اگر دست من بود کارت رو راه مینداختم!