::لحظه های دیوانگی::

آیاتی که به دلیل کمبود پیامبر به من نازل میشوند!

::لحظه های دیوانگی::

آیاتی که به دلیل کمبود پیامبر به من نازل میشوند!

۱۴۰- آب آب عمو عباس

عمو میاد به خیمه
تا چشم به هم بذاری
تموم میشه عزیزم
گریه و بی قراری
خدای دریا دلا
دل و زده به دریا
آب میاره اگرکه
آب باشه تو ثریا
تا سقا آب میاره
رو هم بذار چشماتو
عمو بخواد میاره
تا خیمه ها فرات و
نگاه نکن من و تو
چه گریه هائی داریم
هنوز عمو تو راهه
ماهم خدائی داریم

۱۳۹- شد محرم تا...

۱- یکی تعریف میکرد توی یه مجلسی حاج آقا میره بالای منبر. قبل از اینکه حرفش رو بزنه، خادم مسجد (یا شاید هم هیئت!) میاد پای میکروفن میگه:
هرکی هرجا هست یه قدم بیاد جلوتر اونائی هم که بیرون وایسادن بیان تو!
حاج آقا بلند میشه از منبر میاد پائین. میگن چی شد؟ میگه حرفی که من میخواستم توی ۱۰ روز بگم، این بنده خدا توی همین ۱-۲ جمله گفت!
یه قدم میتونی بیای جلو؟!

۲- توی این وبلاگ که رفتم و پست آخر رو میخوندم به اینجا رسیدم:

از آنان که تاسوعا و عاشورا را تنها در تقویم جستجو میکنند و
کربلا و کوفه و شام را در نقشه

یاد یه بار افتادم که با مدرسه رفته بودیم مشهد و روز آخر و وداع با امام رضا توی صحن گوهرشاد و ...
بعد زیارت یکی شروع کرد حرف زدن با امام رضا از زبون همه!
همه یکی یکی شروع کردن گریه کردن و ... خلاصه آخرش رسید به سینه زنی.
توی راه برگشت یکی از بچه ها شروع کرد که این کارها چیه و شما بدون مناسبت هم شروع میکنید سینه و زنی و فلان و بهمان...
من هم طبق روالی که از اون موقع پیش گرفتم تا همین الان، فقط گوش میدادم ببینم چی میگه و داشتم کتابم رو میخوندم!
یکم که گذشت خیلی ناخودآگاه این بیت رو گفتم و باز هم سکوت:
"کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا"
بابا جان... مگه امام حسین فقط مال ۱۰ روز اول محرمه؟! یا خیلی با معرفت باشی یه ماه؟ یا اگر خیلی کارت درسته، تا اربعین؟! یه "حسینی" ۱۴۰۰ سال پیش قیام کرد که یه سری بدبختی مثل من رو نجات بده! حالا میگی عزادای مال محرمه و بس؟ یا عزاداری افسردگی میاره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ایول بابا!

۳- کعبه رو میشه یه نوع نماد تصور کرد! وقتی میگن خونه خدا، خدا که اونجا نیست که... شبها که اونجا تلویزیون نداره باغ مظفر نگاه کنه!
خدا گذاشتش اونجا که بگه آی انسان خنگ (دور از جون شما خواننده گرامی) وحدت.... پس نماده!
حالا اونائی که میان عزاداری رو مسخره میکنن.... بفهم عزیز دل من! نماده... محرم، عاشورا، فاطمیه، شبهای قدر، اینها توی سینه زنی خلاصه نمیشه. اینها گریه کردن و توی سرت زدن نیست... تعریف هم نمیشه! باید درکش کنی...... کار ساده ای هم نیست... من هم تا حالا نتونستم.
اینجور مواقع دودوتا جواب نداره!

۴- حضرت عباس رو الکی لقب "قمر بنی هاشم" ندادن! اشعار عزاداری و لقب های دیگه ای که توی سینه زنی داده میشه به اباالفضل، نشونه همجنس بازی نیست!!!! بر میگرده به همون لقب قمربنی هاشم. آخ که این سطحی نگری چه پدری از آدم در میاره!

۵- فطرس وقتی که روز تولد امام حسین بالهای جدید گرفت، صدا میزد: «کی مثل منه؟ من آزاد شده حسینم»
آقاجون ما نمیخوایم ازاد بشیم نوکرتم، کی رو باید ببینم؟ ما اگر بخوایم همینجوری اسیرت بمونیم چیکار باید بکنیم!!‌(یکی نیست بگه تو اول برادریت رو ثابت کن بعد طلب ارث! (ربطش خصوصی بود) )

۶- حر... وقتی که امام حسین رسید به کربلا. حر راه رو بر امام حسین بست. گفت نمیذارم بری!
امام حسین گفت باشه، ما برمیگردیم... نه!‌نمیشه!
امام حسین گفت: مادرت به عزات بشینه!
حر سرش رو انداخت پائین... گفت اگر هر کس دیگه ای این حرف رو به من زده بود، همین حرف رو بهش میزدم، ولی به مادر شما نمیشه توهین کرد!
بعدشم وقتی از سپاه یزید زد بیرون و رفت پلو امام حسین، از دست خود امام آب خورد...

۷- یه شب یکی خواب یکی از گذشتگانش رو دید. گفت توی این قبرستون یه خانومی رو دفن کردن، به احترام این خانوم همه ما رو بخشیدن.
این بنده خدا بلند میشه میره یکی از فامیلهای این خانوم رو پیدا میکنه میگه  این خانوم حج زیاد رفته؟... نه!
قرآن زیاد میخوند؟ ... نه! میگه من این خواب رو دیدم، جریان چیه؟
طرف میگه یه عادت داشت. هر روز صبح بعد از نماز صبح، رو به کربلا میگفت:
«السلام علیک یا اباعبدالله. السلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

 ۸- روز عاشورا فطرس از امام حسین اجازه خواست توی جنگ شرکت کنه ولی اجازه نداشت.
گفت پس تا روز قیامت هرکی بهت سلام داد میرسونم بهت!
السلام علیک یا اباعبدالله...

۹- امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
مکن ای صبح طلوع...

۱۰- اسئلک الامان فی یوم عاشورا...

۱۱- شهید آوینی میگه «که هر کسی یه شب قدری داره». شب قدر یاران امام حسین هم شب عاشورا بود.
خدایا شب قدر ما کی میرسه...
اللهم عجل لولیک الفرج
روی تو ماه تمامم
تا ابد هستی امامم
گو همه عالم بدانند
تو امیری من غلامت

پ.ن: کلیه روایات و داستان های نقل شده توی این پست، فقط نقل شده. من غلط بکنم بخوام درستی یا غلطی این داستانها رو به عهده بگیرم.
پ.ن: امتحان ریاضیم رو به سلامتی گند زدم رفت!!! بقول یه بنده خدائی: فی اصفل درک من الجهیم (املاش رو بلد نیستم فکر کنم!)
پ.ن: التماس دعا و زغنبوط!! من اگر دعام بگیر بود برای خودم دعا میکردم...