::لحظه های دیوانگی::

آیاتی که به دلیل کمبود پیامبر به من نازل میشوند!

::لحظه های دیوانگی::

آیاتی که به دلیل کمبود پیامبر به من نازل میشوند!

۲۱۵ - سفر

seconds = 0;

for (int days = 12;days >0;days--)

{

while(seconds < 24*3600)
{

دل تنگی = دل تنگی + More;
wait(1second);
seconds++;

}

seconds = 0;

}

پ.ن: هرکی هم نفهمید یعنی چی به من چه!

نظرات 9 + ارسال نظر
یه زمونی اشنا! 1388/01/10 ساعت 12:22 ق.ظ

قدیما دبیرستان که بودم برنامه نویسی پاسکال داشتیم. منو یاد اونموقع انداخت!
درست گفتم آیا؟:D

یه زمونی آشنا! 1388/01/10 ساعت 12:14 ق.ظ

سال نو مبارک:)

H3 1388/01/04 ساعت 07:39 ب.ظ http://ho3iin.blogsky.com

سلام ... خوبی شما ؟‌! منو یادته ؟!‌ بیا وبلاگم شاید یادت اومد ...

محمد 1387/12/29 ساعت 09:41 ب.ظ http://inak.blogsky.com/

..:: ســـــــــــال نو مبـــــــــارک ::..

فعلا که نیست!

محمد 1387/12/27 ساعت 11:42 ب.ظ http://inak.blogsky.com/

سلام حسین آقا ، از این ورا؟

هستیم خدمتتون!

زیاد درس خوندی!

نه بابا، این یه تیکه که جلسه اول بود، کاری نداش :پی

زبونم لال بعضیا 1387/12/26 ساعت 12:14 ق.ظ

0 screen 13
1 cls
2 if me = 30 u then go heaven else go to 3
3 end

خوبه زبون همدیگه رو میفهمیم :دی

سوده 1387/12/25 ساعت 09:37 ب.ظ

پس چرا More رو تعریف نکردی؟ این که اجرا نمیشه که! یا میشه و به سوات من قد نمیده! :دی

این یه تیکه از برنامه بود! More یه متغیر Global که قبلا تعریف شده :دی

همون مزاحم! 1387/12/25 ساعت 09:00 ب.ظ

هاااا؟؟؟؟

ها نه، بله :دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد