::لحظه های دیوانگی::

آیاتی که به دلیل کمبود پیامبر به من نازل میشوند!

::لحظه های دیوانگی::

آیاتی که به دلیل کمبود پیامبر به من نازل میشوند!

۲۸۶ - مریضی نامه!

شنبه بیای تمام وسایلت رو بچینی، حاضر و آماده، ساعت ۱۲ بخوابی!
۵ بلند شی با سرگیجه بری طرف فردوگاه!
۶ زنگ بزنی ایران ایر بگی نمیای و بری تهران کلینیک!
سرم بهت بزنن ۱ لیتر!
بعد بری هجامت کنی!
بعد بری MRI از سرت بگیری!
بعد در همون حالتی که دنیا داره دور سرت میچرخه، از دانشگاه علوم تحقیقات (نوک قله کوه!) بشونتت پشت ماشین!
بخدا من میخواستم بین خطوط رانندگی کنم، مسئله اینه که خطوط هی میچرخیدن دور من خب!!

پ.ن: دستگاه MRI که رفتم توش، حس کردم زیر آتیش خمپاره دشمن فرضی قرار گرفتم از بس این صدا داد! فکر کنم این دستگاه های MRI وقتی از سر میخوان عکس بگیرن، یکی میشینه توش هی میزنه به دیوار، بعد اون یکی هم نشسته از اعصاب خورد آدم عکس میگیره!!
پ.ن: من نفهمیدم، اینائی که محل ما الله اکبر گفتن امشب، با عمر بودن یا با علی؟!

۲۸۵ - آروم آروم

خب خدا رو شکر آروم آروم داره درست میشه بیشتر چیزها.
فقط وقت...