امروز بعد از حدود ۱۰ سال دست به توپ رفتیم سالن ورزش دانشگاه و بسکتبال بازی کردیم. یادش بخیر راهنمائی بودم، ۳ سال بازی کردم. حیف که مدرسه حاضر نشد تیممون رو برای مسابقات دانش آموزی بفرسته. البته عقده اش بعدا که دبیرستان رفتیم مسابقات منطقه واسه والیبال جبران شد!
یه زمانی بسکتبال یکی از بهترین سرگرمی های زندگیم بود. با بچه ها بعد از ۳ میموندیم مدرسه، انقدر بازی میکردیم تا پرتمون میکردن بیرون. ولی خدائی خیلی خسته کننده بود امروز. دارم پیر میشم. هر یه رب یه بار باید آب میخوردم نفسم بیاد سر جاش. ولی در کل تجدید خاطره خوبی بود!
پ.ن: آدمها خسته میشن، بعد یکم استراحت میکنن، خوب میشن. خستگی من تا درموندگیم خیلی فاصله داره!
پا به توپ رو ترجیح میدم پیرمرد!
پا به توپی رو خیلی وقته ترک کردم
این قافله عمر عجب می گذرد
به به! نیستی رفیق. خوبی؟ کجائی؟
جیگر این جوابات :*
آخه منم باید یه جوری جواب اون "پیر شدم"ت رو میدادم دیگه :*
جواب بدی دادی خب :*
جواب کامل و رسایی بود، ممنون :دی
آخه یه چیزی گفتی، جواب بهتر توی ذهنم نیومد :دی
ببخشید :*
اگه تو پیر شدی، من فسیلم پس :دی
ایشالا هیچ وقت نه خسته باشی، نه درمونده :*
کوفت!! :*