-
۷۲- Good night
1384/12/08 18:55
Wake up- No, I'm still tired- Dude, get up, lecture is over-
-
۷۱- Confused
1384/12/08 14:50
من الان یکم مخم به هم ریخته. از دیروز تا حالا هر چی هی به خودم میگم: بهش فکر نکن، حتما چیز مهمی نبوده! بهش فکر نکن، حتما چیز مهمی نبوده! بهش فکر نکن، حتما چیز مهمی نبوده! بهش فکر نکن، حتما چیز مهمی نبوده! بهش فکر نکن، حتما چیز مهمی نبوده! بهش فکر نکن، حتما چیز مهمی نبوده! بهش فکر نکن، حتما چیز مهمی نبوده! . . . ولی...
-
۷۰- یادبود
1384/12/07 02:47
هفتم اسفند دقیقا ۲ سال پیش: ساعت ۸:۳۰ صبح صبح به وقت تهران، فرودگاه مهرآباد. ساعت ۱۱:۳۰صبح به وقت لندن، پام رو توی این زمین کذائی گذاشتم. خوشحالم؟ آره خب هستم، اگر اینجا نمی اومدم، خیلی اتفاقا نمی افتاد. ناراحتم؟ آره خب هستم، اگر اینجا نمی اومدم، خیلی اتفاقای دیگه نمی افتاد. شد ۲ سال....هفتم اسفند. پ.ن: کمتر، ولی هنوز...
-
۶۹- الان...
1384/12/05 22:32
نگرانم... نگرانم... نگرانم... نگرانم... نگرانم... نگرانم... نگرانم... نگرانم... نگرانم... نگرانم... نگرانم... نگرانم... نگرانم... نگرانم... نگرانم... نگرانم... بخدا نگرانم!
-
۶۸- کاش و کاشکی رو یادته؟!
1384/12/01 23:00
کاش میشد، یه سری چیزها رو عوض کرد. کاش میشد، کار خدائی کرد!! کاش میشد، ماشین زمان رو از تو این فیلم ها کشید بیرون. کاش میشد، با خدا حرف زد. کاش میشد، این فرشته ها که نشستن روی شونه آدم، یه بار به جای اینکه چغلی آدم رو پلو خدا بکنن، حرفت رو ببرن، بذارن کف دست خدا. کاش میشد، یه سری چیزها رو عوض کرد. کاش...کاش...کاش....
-
۶۷- لطفا
1384/11/30 10:32
ای دوست قبولم کن و جانم بستان مستم کن و از هر دو جهانم بستان حالا اگر نمیخوای قبول کنی، نکن! ولی جانم رو فعلا بستان، خسته شدم!
-
۶۶-privacy
1384/11/23 16:05
بابا جون نمیخوام دیگه هیچی بگم بهتون. هرچی که دوست دارین بگین. فقط تو رو خدا، انقدر روی اعصاب من راه نرید! دست از سر من ور میدارین یا برم خودم رو حلق آویز کنم؟ آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآی ایهاالنااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااس ولم...
-
۶۵- این نیز گذشت!
1384/11/22 23:29
خب، اینم از این! اینم از امسال. یه سال دیگه هم گذشت...یه عاشورای دیگه هم گذشت.یه شام غریبان دیگه! چشم به هم بزنی، محرم هم تموم میشه و میشه یه محرم دیگه هم میگذره! بعدش هم اربعین میاد و میره و...بعدشم ۲۸ صفر! یه سری، امام حسین براشون با گذشت عاشورا تموم میشه! یه سری یکم بیشتر معرفت دارن، تا سوم امام هم حواسشون هست! یه...
-
۶۴- فرات، موج زنان در حسرت لبهای ساقی میسوزد...
1384/11/19 19:59
اسئلک الامان فی یوم عاشورا
-
۶۳- یه چیزی!
1384/11/13 23:21
یکسری از کارمندهای شرکت واحد، بخاطر یکسری از خواسته هاشون اعتصاب کردن! حالا اصلا کل قضیه سیاسی بوده یا نبوده! بعد نیروی انتظامی یه سری شون رو میاد بازداشت میکنه! بعد اعتصاب به هم میخوره. اون یکسری آزاد میشن! بعد دوباره میخواد اعتصاب بشه! بعد یکسری دیگه، ولی این دفعه قبل ار اعتصاب، بازداشت میشن! بعد کارمندای شرکت واحد...
-
۶۲- گویند...!
1384/11/10 22:08
یا حسین! دیوانگی در هیئتت قانون ماست عشق تو ارباب من تا به ابد در خون ماست
-
۶۱- تولدی دیگر!
1384/11/09 22:38
۲شنبه، ۳شنبه، ۴شنبه، ۵شنبه، جمعه. شنبه(تعطیل)، ۱شنبه(تعطیل) ۲شنبه، ۳شنبه، ۴شنبه، ۵شنبه، جمعه. شنبه(تعطیل)، ۱شنبه(تعطیل) . . . علاوه بر این ۲تا، ۱۵ بار دیگه که ادامه بدی، میرسی به امتحانای ترم دوم و بدبختی اون موقع!!
-
۶۰- هویجوری!
1384/11/09 17:55
خالی شد ساغر شب از رخ مهتاب می پیچد بوی خزان بر دل بیتاب
-
۵۹- من و شاعر!!
1384/11/09 01:00
شاعر میگه: " نه...هرگز شبی را باور نکردم، چرا که در فراسوهای دهلیزش،به امید دریچه ای دل بسته بودم" من میگم:" برو بابا دلت خوشه!!" پ.ن: همیشه از روز آخر بدم میومده. از روز آخر هر چیزی. امروزم روز آخر تعطیلات بین ترم دانشگاس. هم روز آخر. هم فردا دانشگاه، دیگه واویلا!!!! گرچه، در بعضی موارد رفتن...
-
۵۸- گل یا پوچ!!
1384/11/07 22:47
میدونی فلسفه آفرینش انسان چیه؟ برگردیم به اون قدیما که واقعا یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچ کس نبود: خدا و شیطون نشستن دارن با هم گل یا پوچ بازی میکنن. خدا هم که علم لدنی داره، هی هر چی میشه، دست شیطون رو میخونه. یه بار که گل میفته دست خدا، شیطون خیلی شانسی شانسی، درست میگه! خدا هم شاکی میشه، برا اینکه حال این شیطون...
-
۵۷- مشکل!
1384/11/07 11:25
میدونی مشکل من با شما آدما چیه؟ اینکه توی دنیای شما، آدم خنثی وجود نداره. طرف مقابل یا خیلی خوبه یا خیلی بد. تو دنیای شما کسی نمیتونه هیچی نباشه! یعنی، نمیتونید خوبی و بدی یکی رو با هم ببینید...یا خوب....یا بد!!!
-
۵۶- قالب تکونی!
1384/11/06 11:45
خوبی وبلاگ نویسی، اینه که وقتی حوصلت سر میره، میشینی با قالب وبلاگت ور میری! پ.ن: با جاهای زیادی شلوغ حال نمیکنم. گرچه قشنگ بود! ولی خلوتی بهتره، نیست؟
-
۵۵- چقدر؟!
1384/11/04 20:07
"اندکی صبر، سحر نزدیک است" . . . . یکی "اندک" رو برای من ترجمه کنه لطفا!!!!!!!!!
-
۵۴- خطر!
1384/11/04 16:21
الان از عصبانیت یه احساس قبل از انفجار بهم دست داده! کاربر گرامی، فاصله ایمنی را رعایت فرمائید!!!! در صورت بروز هر گونه ضرر جانی یا مالی، صاحب وبلاگ هیچگونه مسئولیتی ندارد!!
-
۵۳- کمیت!!
1384/11/03 23:02
- مگه توی انگلیس هم ماشین می دزدن که اینا قفل فرمون دارن؟؟! - مگه دزدای اینا چیشون از دزدای ما کمتره؟!!!!!!
-
۵۲- عید!!
1384/10/28 12:47
یادته؟ اگر یادت نیست، یکی سری به پارسال بزن...یا سال قبلش...اصلا بشین همه این ۱۹ سال رو یه نگاه بنداز. یه همچین شبی، شب عید! میبینی؟ همیشه...هر سال، این موقع که میشد، یه چیز خوبی اتفاق میفتاد...با یه چیزی خشوحالم میکردی. ولی امسال... امشب، شب عیده...ولی هیچی برام شکل عید نداره...یادم نمیاد، هیچ سالی، یه همچین شبی، یکی...
-
۵۱- کمک
1384/10/21 19:33
من دارم دیوونه (یعنی روانی!) میشم!! یکی کمک کنه!!!
-
۵۰- عرفه!
1384/10/20 14:14
وا مانده ام چگونه شبم را سحر کنم ای دل بگو مرا که چه خاکی به سر کنم حسین(ع)، اهل کوفی وفا ندارد، میا، کوفی از تو حیا ندارد...
-
۴۹- کمی تا قسمتی کاملا خصوصی!
1384/10/19 18:15
امروز...۲۱... ۲۱ دی...خیلی روز قشنگیه. میدونی چرا؟ نه فقط بخاطر اینکه "چ" چسبیده به "را"، این دلیل همیشه درسته! ولی برای اینکه، یه همچین روزی...بهترین، مهربون ترین، خوش قلب ترین...و از همه مهمتر، پاک ترین پری دنیا که به کوری چشمان هر کسی که نمیتونه ببینه (دور از جونش) جذام هم نداره (نه خودش، نه روح...
-
۴۸- یکم حرف
1384/10/18 23:14
بعضی وفتها آدم، بعضی وقتها آدم خسته میشه...از همه چی. خیلی دوست دارم بدونم چیه جریان اینا! دلم میخاد یه روزی بفهمم پشت این همه اتفاقای یکی از یکی بد تر و سخت تر میفته چیه! میدونم یه چیزی هست...یه چیزی که خدا میدونه و خودش! ولی خب، خدایا، بنده خودته دیگه. چیکارش میخای بکنی؟ خودت توی وجود ما آدما، یه چیزی گذاشتی به اسم...
-
۴۷- التماس دعا!
1384/10/18 15:27
میدونی، بعضی چیزا هست، که مستقیما به خودت مربوطه و با خودت سر و کار داره. اگر اذیت کننده باشه، خودت رو اذیت میکنه! ولی اگر مربوط به تو نباشه، مربوط به یه نفر دیگه باشه، که اون یه نفر رو به عنوان یه دوست قبول داشته باشی، اون وقته کع غیر مستقیم،تو رو هم اذیت میکنه!(که در بیشتر موارد، اینجوری بیشتر اذیت میشی!) نمیدونم...
-
۴۶- نمیدانم...
1384/10/18 09:50
نمیدانم چه میخواهم بگویم زبانم در دهان باز بسته است در تنگ قفس باز است و افسوس که بال مرغ آوازم شکسته است میان سینه ام دردی است خون بار که همچون گریه میگیرد گلویم غمی آشفته،دردی گریه آلود نمیدانم چه میخوهم بگویم بعضی وقتها که اینجوری میشه، با اینکه طرفم رو نمیشناسم، ولی...ولی دلم میخاد یه بهونه برای گریه کردن پیدا...
-
۴۵- یک داستان!
1384/10/17 00:17
یکی بود یکی نبود، غیر از خدا و ۱۱۴ هزار پیامبر و ۱۴ معصوم یه ۶-۷ میلیارد انسان و یه تعداد زیادی موجود زنده روی زمین... نه، بازم نمیشه گفت هیشکی! نبود...هنوز که نبود موجودات فضائی یقیناً منتفی نشده، شده؟! پس نتیجه میگیریم که از بچگی هرچی داستان بهت گفتن، خالی بندی بوده!!!!
-
۴۴- این دل لامصب!!
1384/10/15 23:48
یادمه که: "گفته بودم چو بیائی غم دل با تو بگویم" اومدی...اتفاقا غم دل هم نرفت جائی، ولی دلم نیومد تو رو ناراحتت کنم! پ.ن(برای اونی که خودش میدونه!): ای بابا! باز چی شده که تو ناراحتی؟
-
۴۳- قدیمی ها و حرفاشون!!
1384/10/14 21:33
اینکه میگن:"حرف های قدیمی ها رو باید با آب طلا نوشت" خالی میبندن، جدی نگیر!! پ.ن: تازگی ها اینجا هم برنامه های تلویزیون تکراری شده! نکنه آقای لاریجانی تو مذاکرات هسته ای، تجربیات گهربارشون رو به عنوان رئیس صدا و سیما به اروپائی ها منتقل میکنن؟!!