::لحظه های دیوانگی::

آیاتی که به دلیل کمبود پیامبر به من نازل میشوند!

::لحظه های دیوانگی::

آیاتی که به دلیل کمبود پیامبر به من نازل میشوند!

۲۲۳ - "حق"

نمیدونم چرا بعضی وقتها یه چیزهائی به ذهنم میاد و شروع میکنه آزار دادن. شاید راست میگی، شاید این نگرانی ها حق من باش. شاید باید نگران این مسائل باشم... شاید یه جور وظیفه!
ولی آخه من که دنبال حق و نا حق نیستم! اگر قراره این "حق" من اینجوری بهم بریزه... میخواستم صد سال این "حق" رو نداشته باشم!

میشه یه لطفی بکنی و این "حق" رو جوری از من بگیری که همه چی خوب بشه؟
پ.ن: بعضی وقتها که مثل امشبی میترسم، دلم آرامش میخواد. آرامش و اطمینانی که یک ماه داشتمش!

۲۲۲ - درسهای زندگی!

یه چیزی که تازگی ها یاد گرفتم اینه که هرچی که توی کله آدم ممکنه بگذره، هر فکری که میتونه خوب یا بد باشه و تاثیرات مثبت یا منفی داشته باشه، به اشتراک گذاشتنش همیشه نتیجه خوبی میده!

اگر خوب باشه که اصلا جای بحثی نیست! وقتی ببینی عزیزترین های دور و برت خوشحالن، نتیجه ای بهتر از این؟ حتی اگر قراره این حس خوب بودنم باعث چند دقیقه شوخی باشه، که صدای خنده هائی رو بتونم بشنوم که برای خودم شادی بخشه.

اگر این فکرها از اون دسته باشه که بخواد مثل موریانه بیفته به جون مغز و اعصاب و فکر و تمرکزت، مطمئنا یکنفر پیدا میشه که بتونه این تفکرات اضافی رو از ذهنت پاک کنه. هرچند برای چند روز. ولی جالبه که هر دفعه فاصله بین بازگشت این افکار بیشتر و بیشتر میشه. تا وقتی که دیگه کلا این، بقول عزیزی، پارازیتها به ذهنم باز نگرده!

حس فوق العاده خوبیه...

پ.ن: و البته خیلی مهمه که اون یکنفر یه تیکه از دنیای مجازی نباشه. کسی باشه که بشه وحودش رو حس کرد!