-
۱۵۵- بدون عنوان!
1386/02/19 01:23
دو روز گذشته مسخره ترین روزهای زندگی من بود فکر کنم! ۱۰ صبح تا ۵ بعد از ظهر، توی یه اتاق با ۳۰-۴۰ تا کامپبوتر،با چندنفر دیگه بشینی و خسته کننده ترین گزارش دنیا رو در مورد چجوری ساختن ترانزیستور و اینکه چه مشکلاتی ممکنه پیش بیاد. بعدش هم که امروز از ساعت ۱۱ صبح تا ۲ بعدازظهر معلم مشاورت بشینه برات حرفهای مسخره ای بزنه...
-
۱۵۴- نمیرود ز یادم...
1386/02/16 22:52
دوباره مرغ روحم هوای کربلا کرد دل شکسته ام رو اسیر و مبتلا کرد ز سر گذشته اشکم به لب رسیده جانم که هرچه کرده با من فراغ کربلا کرد پ.ن: بعضی وقتها چه دل آدم میگیره. یهو! پ.ن: برداشت معنوی ممنوع!!! پ.ن: به جهنم ... !
-
۱۵۳- خودشناسی!
1386/02/15 00:49
من دیوانه ای هستم که هنوز از قفس نپریده است!! پ.ن: به هرجا من سفر کردم تو با من هم سفر بودی به هرجا من گذر کردم تو با من در به در بودی دوباره باز دل مجنون هوای گریه داره... پ.ن: اشتباه نشه، «دل مجنون». به من ربطی نداره!!
-
۱۵۲- بدون عنوان!
1386/02/13 22:00
وقتهائی که کار داشنگاه زیاده، نه بخاطر اینکه گذاشتی برای آخرین روز،برای اینکه مال آخرین روزه و تا روز یکی مونده به آخر نرسه نمیتونه کارت رو تموم کنی، بدترین و مزخرفترین اتفاقی که میتونه برات بیفته اینه که سرت درد بگیره... بعد کم کم اعصابت از یه چیزی که نمیدونی چیه خورد بشه. بعد خیلی آروم آروم بدون اینکه خودت متوجه...
-
۱۵۱- ولی باز هم همون آدم لجباز
1386/02/01 00:24
از قدیم الایام به من میگفتن خیلی لجبازم. هستم! یه آدم لجباز! کله شق! یه دنده! خیره سر یا هر اسم دیگه ای که توی این رده از صفات دسته بندی میشه. بعضی وقتها این لجبازی باعث میشد اتفاقاتی بیفته که نباید، ولی باز هم همون آدم لجباز حاضر نبود قبول کنه. یه سری میگفتن خوبه. وقتی تصمیم میگیری در موردش جدی هستی. یه سری میگفتن...
-
۱۵۰- ...
1386/01/30 22:32
هَیْهاتْ ما هذا فِعالُ دینی
-
۱۴۹- بدون عنوان!!
1386/01/27 01:05
حرومه آقاجون، حرومه!! حرومه که این ذهن صاب مرده ما،یه دو روز... فقط ۲ روز... ۴۸ ساعت...مشغول یه چیزی نباشه. یه روز مشکل تو کار... یه روز مشکل تو ایران... یه روز مشکل تو اینجا... یه روز... اگر یه ۲-۳ روز این کله ما عین آدم به کاراش برسه،یکم فرصت کنه به یه چند وقت دیگه فکر کنه،بدون نگرانی، بدون درد سر، بدون دقدقه،...
-
۱۴۸- بدون عنوان!
1386/01/25 21:16
همیشه میگن که صورت مسئله رو پاک نکن اگر راه حلش سخته. . . . بعضی وقتها مسئله ارزش وقت تلف کردن و تلاش کردن نداره. پس باید صورت مسئله رو از بیخ(!)پاک کرد. پ.ن: برداشت آزاد ممنوع!
-
۱۴۷- چرت و پرت
1386/01/20 23:44
چرا آدم بعد از غذا خوابش میگیره؟! اون وخ آدم دلش میخواد بخوابه... اون وخ چرا نمیشه بخوابه؟!بعضی وفتها رو اینترنت چیزهای جالبی آدم پیدا میکنه! مثلا همین وبلاگ من :)) ولی از اینکه بگذریم... مثلا اینکه ترانزیستورهای سه بعدی ساختن. حالا به چه درد میخوره؟! منم نمیدونم! ولی میگن سریعتره! انرژی کمتری هم استفاده میکنه. به...
-
۱۴۶- راستی...
1385/12/29 02:57
خب سال نو مبارک دیگه! چیکار کنم :پی پ.ن: شاعر میگه: ز بس تکیه به دیوار انتظار زدم گمان کنند خلایق که نقش دیوارم! شاعرش خیلی شیرین سخنه ؛)
-
۱۴۵- ای ساربان آهسته ران آرام جان گم کردم...
1385/12/19 17:12
حاجت مرهم ندارم ضخمی احساس درد بی درمان زینب دوری عباس
-
۱۴۴- بدون عنوان!
1385/11/28 14:11
ببار ای بارون ببار بر دلم گریه کن خون ببار بر شب تیره چون زلف یار بهر لیلی چو مجنون ببار ... دیروز یه بارونی اینجا میومد!! پ.ن: سرم درد میکنه... حالمم خوب نیست! نظرات رو هم میبندم چون اصلا حس توضیح دادن ندارم. همینه که هست... فقط همین رو بگم که شعرش خیلی قشنگه... محمود کریمی خونده. اگر که غوقا نکرد اگه شکوه ز غمها...
-
۱۴۳- بدون عنوان!
1385/11/20 01:24
یه نظریه توی Business (!) هست که میگه: Certainty is always too late پ.ن: به من چه! اون نظریه میگه خب!!
-
۱۴۲- بدون عنوان!
1385/11/12 22:47
این دنیای مجازی از بعضی لحاظ -خیلی- خیلی شبیه دنیای واقعیه. یه چند سالی توی دنیای واقعی، مراسم محرم به شکل فوق العاده جالبی -!!- برگذار میشه. یادمه یه بار که محرم بود، توی خیابون یه دسته دیدم پشت یه وانت، یه سیستم آهنگ گذاشته بودن و کیبورد-!- و یکی هم داشت با ریتم آهنگ میخوند! از یه چیزی که خیلی بدم میاد، آهنگهای تندی...
-
۱۴۱- اسئلک الامان...
1385/11/10 16:14
طبل عزا را بنواز ای فلک خیمه خورشید سوخت
-
۱۴۰- آب آب عمو عباس
1385/11/08 16:17
عمو میاد به خیمه تا چشم به هم بذاری تموم میشه عزیزم گریه و بی قراری خدای دریا دلا دل و زده به دریا آب میاره اگرکه آب باشه تو ثریا تا سقا آب میاره رو هم بذار چشماتو عمو بخواد میاره تا خیمه ها فرات و نگاه نکن من و تو چه گریه هائی داریم هنوز عمو تو راهه ماهم خدائی داریم
-
۱۳۹- شد محرم تا...
1385/11/01 13:45
۱- یکی تعریف میکرد توی یه مجلسی حاج آقا میره بالای منبر. قبل از اینکه حرفش رو بزنه، خادم مسجد (یا شاید هم هیئت!) میاد پای میکروفن میگه: هرکی هرجا هست یه قدم بیاد جلوتر اونائی هم که بیرون وایسادن بیان تو! حاج آقا بلند میشه از منبر میاد پائین. میگن چی شد؟ میگه حرفی که من میخواستم توی ۱۰ روز بگم، این بنده خدا توی همین...
-
۱۳۸- باز هم خصوصی!
1385/10/20 21:33
یکسال از این پست میگذره... فردا باز ۲۱ دی... یه روزی که ایکاش ۳شنبه هفته پیش میبود... ایکاش من ایران بودم و خیلی ایکاش های دیگه! تولد یه آدم با معرفت... آدم؟ نه! یه فرشته که با دامن چین چین سفید به این دنیا اومده، ۲۱ سال پیش در چنین روزی... با یه دل پاک... با یه قلب مهربون. یکی که خیلیه... یکی که یه دنیاس... یکی...
-
۱۳۷- سفرنامه
1385/10/17 14:50
به ذوافقار به عظم مصاف بردارد چه جانماز پی اعتکاف بردارد علی حقیقت نور است و هیچ ممکن نیست که در مقابل شب انعصاف بردارد دوباره مثل علی زاده میشود هرگز مگر دومرتبه کعبه شکاف بردارد الحمدالله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام یه سفر ۱۸ روزه ای بود که... یه ۳ روز مشهدش خوش گذشت... با...
-
۱۳۶- بدون عنوان!
1385/09/24 20:39
"من به عنوان یک جوان ایرانی وطن پرست در این انتخابات شرکت نکرده واعتقاد دارم هر ایرانی آگاه ولسوز وطن در این نمایش مسخره شرکت نخواهد کرد چون سران رژیم فقط حظور فیزیکی مردم را برای مشروعیت بخشیدن به حکومت ننگین خود می خواهند و از طرفی دیگر هیچ یک از معیارهای انتخابات رعایت نمی شود آنان که شرکت میکنند یا از رژیم می...
-
۱۳۵- سکوت شب و میشکنه تو آسمون دم رضا رضا رضا...
1385/09/11 16:33
یادمه قبل از اینکه بیام اینجا، اوضاع انقدر بهم ریخته بود که نمیشد برم مشهد. خیلی دلم میخواست برم. یهو یه جوری که فکرش رو هم نمیکردم طلبید. دفعه بعدش حدود ۱ سال و نیم بعدش بود... هیچی عوض نشده بود. هنوز همون حرمی که تا وارد میشی دلت پر میکشه میره آسمون... ولی وقتی میخوای ازش بیای بیرون انگار همه غم های دنیا روی دلت...
-
۱۳۴- فلک بس کن دگر...
1385/09/05 04:34
تا حالا تجربه کردی آهنگ *از کرخه تا راین* توی سکوت این وقت شب چقدر میتونه لذت بخش باشه؟ پ.ن: لذت بخش و آروم کننده پ.ن: هیچ وقت... بخدا هیچ وقت
-
۱۳۳- بدون عنوان!
1385/08/29 20:34
الان داشتم یه وبلاگ میخوندم (یکی نیست بگه بچه مگه تو درس نداری؟!!). یه وبلاگ به اصطلاح سیاسی! یه تحلیلی از بحران منطقه خاورمیانه از قول نمیدونم کی نوشته بود: ...مقامات ایرانی این تصور را دارند که ظاهراً باید برای این استراتژی هزینه پرداخت کرد. آنها از درگیری های لبنان پیروز خارج شدند درحالی که به طور مستقیم در آن حضور...
-
۱۳۲- بدون عنوان!
1385/08/22 19:13
امروز که رفتم وبلاگ خپیت و پست یکی مونده به آخر رو خوندم، دلم برای روزهائی که ایران بودم تنگ شد. اون وقتها که با دبیرستان میرفتیم مسافرت...آخ مسافرتهای مشهد چه حالی میداد. یادش بخیر یه بار انقدر خندیدیم از موزه حرم انداختنمون بیرون :دی اصفهان! چه حالی داد یه مدرسه رو با کلی از معلم ها دودر کردیم با ۳تا از بچه ها رفتیم...
-
۱۳۱- نامردی
1385/08/14 22:21
صدام هم بالاخره به اعدام محکوم شد. ولی خدائی خیلی نامردیه! این همه آدم کشت و کثافتکاری کرد، حالا فقط یه بار یه طناب میندازن گردنش! خیلی اگر بخواد زجر داشته باشه فقط زجر خفگی -که اونم اگر شانس بد باشه و گردنش نشکنه!- و بس!! اگر من جای قاضی بودم یکم حکمش رو خشن تر میکردم... مثلا اول یه ۵ سال توی همون زندانهای زیر زمین...
-
۱۳۰- بدون عنوان!
1385/08/10 01:46
امشب هم باز، محکومم به شب زنده داری! محکوم به فکر کردن به اینکه توی سر یکی چی میگذره و از چی ناراحته! محکوم به نگرانی اینکه جواب سوالش رو باور کرد یا نه... محکوم محکوم محکوم . . . مقصری وجود نداره... به قولی ............. و هزار جور چیز! یکیشم بی خوابی توی شبهائی مثل امشب!!! پ.ن: و چه شب زنده داری شیرینی پ.ن: از شوخی...
-
۱۲۹- ...
1385/07/14 20:30
نخیر! این وبلاگ نه هک شده... نه دزد اومده... نه اسباب کشی... فقط صاحاب این وبلاگ صاحاب مرده حال و حوصله نوشتن نداره... حالش داره بهم میخوره... از همه چیز... فعلا میخواد فکر کنه... به یکسال گذشته... به خیلی چیزها... به خیلی آدمها... پ.ن: این پست شاید پست آخر باشه! به نظرم دوره وبلاگ نویسی من هم تموم شده!
-
۱۲۸- بدون عنوان!
1385/06/31 18:40
بازم بگین توی ایران تورمه و گرونیه! اینجا یه پارچ دوغ یه نفره، ۱۷۰۰ تومن. چلوکباب بختیاری ۱۷۰۰۰ تومن! پ.ن: کسی که اینجا، توی رستوران ایرانی چلوکباب کوبیده سفارش بده، اون وخ بجای دوغ نوشابه سفارش بده، باید بره سرش و بذاره بمیره!!
-
۱۲۷- بدون مخاطب!!
1385/06/25 21:13
یکی از نیازهای اولیه هر آدمی، اینه که احساس کنه یه آدم قابل اعتمادیه!! قابل اعتماد نه از نظر اینکه بهش اعتماد بشه و یه چیزی بهش بسپرن... نه! اعتمادی که بشه باهاش حرف زد. مطمئنا باید یه جور اعتماد دو طرفه باشه... ولی اگر نباشه هیچ وقت ارتباط بین دو نفر رشد نمیکنه. اگر به یکی اعتماد نداشته باشی، که بهش بگی فلان مشکل پیش...
-
۱۲۶- پر شد مشام جانها از عطر نرگس و یاس...
1385/06/17 13:54
همیشه اومدن معشوق با کلی خوشی و خوبیه. معشوق وقتی میرسه بهترین دوران زندگی عاشق شروع میشه! از نظر همه، اون موقع است که همه چیز توی چشمهای عاشق قشنگه و همه صداها دل نشین. زندگی برای عاشق قشنگ میشه! ولی بهترین لذت زندگی عاشق قشنگ بودن دنیای دور و ورش نیست. بودن معشوق بهترین چیزی که یه عاشق میتونه داشته باشه!! عاشق شدن،...