-
۱۸۴.۵- عنوان خصوصی است!
1387/08/29 01:20
کار خدا رو میبینی؟ یه روز خسته کننده... یه روز مزخرف پر از دلتنگی... یه روزی که از صبح تا عصر بشینی سر یه کلاس مزخرف، هفت جد و آبادت قسم بخوری که بابا این چیزها رو من میدونم، اندازه موهای سرت این کارارو انجام... جون مادرت بذار برم سر کارم... آخرشم قسم و ایه (البته آیه های انجیل! استادش مسیحی بود!!) که به جون خودم فقط...
-
۱۸۴- ...
1387/08/28 01:22
بیا! اون وقت همه میگن چرا میگی لعنت خدا به این سه شنبه ها! هرچی اتفاق مزخرفه تو سه شنبه هاس!! از ایران اومدن باشه سه شنبه اس! کلاس۹:۳۰ صبح تا ۵ بعد از ظهر باشه سه شنبه اس! دل تنگی باشه واسه سه شنبه اس! بازم بگم؟ . . . از غم هجرت به خدا می نالم پ.ن: خدایا... خودت وکیلی! این یه دفعه رو... نوکرتم!
-
۱۸۳- عشق باعث شد که دل سامان گرفت
1387/08/26 00:54
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق یعنی سجده ها با چشم تر عشق یعنی در جهان رسوا شدن عشق یعنی سست و بی پروا شدن عشق یعنی دیده بر در دوختن عشق یعنی در فراقش سوختن عشق یعنی سوختن یا ساختن عشق یعنی زندگی را باختن عشق یعنی قطعه ی شعری نا تمام عشق یعنی بهترین حسن ختام پ.ن: نماز نخوندم! یازده هم باید بخوابم... شب بخیر
-
۱۸۲- نرگس خمار...
1387/08/21 22:49
شادم بی آنکه ساعتی هرچند کوتاه بند مرا میکشی و میکشانی یک ماه کامل گذشت... چه جالب... امشب ماه هم کامل بود! لعنت خدا به این سه شنبه ها... پ.ن: آرامشم را ببین... آرامش و صفای لحظه هایم را ... مدیون تو ام
-
۱۸۱
1387/08/21 19:24
ای تو روح هرچی آدم روس تلفن ندیده اس!
-
۱۸۰
1387/08/20 13:48
خدا گفته "ادعونی، استجب لکم"... اینجوری نیست که استجاب نکنه، فقط بعضی وقتها خسته اس، یا حوصله نداره، قبول نمیکنه... همین! پ.ن: امروز از اون روزهائی که خدا حوصله اش سر رفته... اساسی!
-
۱۷۹- الا یا اهل العالم قد قتل المرتضی
1387/06/31 20:12
گمان دارم طبیب از مردن مولا خبر دارد که غیر از ناله از آل پیمبر بر نمیخیزد
-
۱۷۸-
1387/06/29 14:49
ای پادشه خوبان داد از غم تنهائی دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آئی ... وقت است که باز آئی ... ... وقت است که باز آئی ... ... ... وقت است که باز آئی ... ... ... ... وقت است که باز آئی
-
[ بدون عنوان ]
1387/06/23 11:38
رو صندلی انتظار میشینم... گلهای باغ حسرت و میچینم...
-
[ بدون عنوان ]
1386/08/21 17:00
. . . امروز رو یادم نمیره. یکی از بدترین روزهای زندگیم. امروز یکی از بهترین گوی های زندگی من از بالاترین ارتفاع افتاد و خورد شد. خورد خورد خورد. ... دیگه وبلاگ نمینویسم. توبه میکنم و دیگه نمینویسم. به زندگیم میرسم. تنهای تنها... مثل همیشه. مثل قدیم ها. تنهای تنهای تنها
-
[ بدون عنوان ]
1386/08/13 05:02
یه سری به خیال خودشون دارن کمک میکنن. یه سری به خیال خودشون میخوان کمک کنن. یه سری به خیال خودشون میتونن کمک کنن. ولی هیچکس نمیدونه هیچکس هیچ کمکی نمیتونه بکنه به من نه آشنا نه دوست نه غریبه نه حتی کسی که ... هیچکس نمیتونه درک کنه من چی دارم میکشم... بخدا هیچکدومتون نمیتونید درک کنید... بخدا نمیتونید... میخوام برم گم...
-
[ بدون عنوان ]
1386/07/17 16:04
با خودم گفتم عجب دنیا بـــد است هرکه اهل عشق باشد مرتد است
-
[ بدون عنوان ]
1386/07/15 19:23
من یه آدم نامرد پستی هستم که دلم میخواد با احساسات و زندگی ملت بازی کنم. از اینکار لذت میبرم. نه کسی رو دوست دارم، نه دلم میخواد کسی من رو دوست داشته باشم.از آدمهای لجباز هم فوق العاده بدم میاد. از آدمهائی که باید یه چیز رو چند بار بهشون بگم تا بره توی کله پوکشون متنفرم. آدم فوق العاده خودخواهی هم هستم که بجز به خودم...
-
[ بدون عنوان ]
1386/07/14 22:06
حالم از همه چی بهم میخوره... عالم با تمام آدمهاش
-
۱۷۱- ...
1386/07/10 23:36
یه چند وقتیه حال و حوصله دیوانگی و «لحظه هاش» رو ندارم. یه چند وقتی دیوانگی رو بذاریم کنار ببینیم به کجا میرسیم! فعلا...
-
۱۷۰- ...
1386/07/09 15:22
کلی حرف داشتم. کلی گله. کلی درد دل. اومدم بگم. نگفته همه اش رو شنیدی...
-
۱۶۹- ...
1386/07/03 18:36
امروز... ایکاش امروز نبود
-
۱۶۸- روانشناسی!!
1386/06/30 04:12
آدمها ۵ دسته هستند: دسته اول: کسائی که هیچی نمیدونن ولی تورو مقصر میدونن! دسته دوم: کسائی که هیچی نمیدونن ولی همه حق رو به تو میدن! دسته سوم: کسائی که هیچی نمیدونن و همه چیز رو میندازن گردن یه قدرت سوم! مثل شانس، یا قسمت، یا خدا!! دسته چهارم: کسائی که اصلا دونستن یا ندونستنشون براشون فرقی نمیکنه، براشون مهم نیست! دسته...
-
۱۶۷- ...
1386/06/28 15:26
دفعه اول خودت رو گول میزنی... دفعه دوم خودت رو گول میزنی... دفعه سوم دیگه خودت رو گول نزن! باید بفهمی که... این دفعه دیگه فهمیدم!!
-
۱۶۶- این دل دیوونه
1386/06/24 20:19
دلم تنگه... نه برای خودم. نه برای کسی. نه برای چیزی... برای حرم... حرم امام رضا... برای اون وقتی که از کوچه میای بیرون و میچرخی به طرف حرم، خودت رو گول میزنی که نور گنبد سر دردت رو اذیت میکنه و چشمهات رو میبندی و سرت رو میندازی پائین، ولی خوب میدونی روی نگاه کردن بهش رو نداری. برای وقتی که دم در، میری تو، همه وایسادن...
-
۱۶۵- ...
1386/06/24 02:04
حالا که قراره همه چی برگرده به قدیمها، با این تفاوت که دیگه هیچی مثل قدیم ها نمیشه، ماه رمضون رو هم میکنیم مثل قدیما، با اینکه مثل قدیمها نمیشه. سنتهای ۷ ساله ای که ۱-۲ سالی میشه وقت( آره جون خودت، وقت!!) نمیشد بهشون برسم. خداجون، نوکرتم، نشستی داری نگاه میکنی دیگه؟ قربونت، اگر منتظری من بپرسم چرا و بعد شروع کنی برام...
-
۱۶۴- ...
1386/06/21 15:28
زور... پ.ن: حالا میفهمم نوشتن و پاک کردن یعنی چی!!!
-
۱۶۳-...
1386/06/19 21:38
وقتی دلت میگیره از تموم آدما بگو یا علی مدد پ.ن: یا علی مدد
-
۱۶۲- بدون عنوان
1386/06/07 15:13
بمیرید بمیرید ۲سال پبش، یه همچین روزی بود. کلی حرف توی دلم بود. میترسیدم بگم. میترسیدم خیلی چیزها به هم بریزه. میترسیدم اینجوری بشه! یه زیارت آل یاسین، رو به قبله. بعدشم اولین سوره حشر. خیلی نگذشت که خودت شرایط رو جوری کردی که ... در این عشق بمیرید سال قبل، یه همچین روزی اصلا جرات نکردم که بخوام چیزی بپرسم. از اولش...
-
۱۶۱- بدون عنوان
1386/06/02 00:40
سرم درد میکنه. نوری که از بیرون میاد اذیتم میکنه. میچرخم و پشتم رو میکنم به پنجره. چشمام رو میبندم. همه جا تاریکه. تاریک مثل تنهائی! دستم یه چیزی رو لمس میکنه. یه دفتر کنارمه با یه خودکار. چشمام رو باز میکنم، خودکار مشکی. با چشمهای نیمه باز نمیتونم ببینم چی روی کاغذ هست، ولی بهش نمیاد نوشته باشه. ولش کن، نمیتونم...
-
۱۶۰- The End
1386/05/19 16:09
آدم توی زندگی یه چند وقتی برای یه چیزی تلاش میکنه، همه کارهاش رو میکنه، حساب همه چیز رو هم میکنه، ولی بهش نمیرسه. بعدش دیگه نمیشه برگشت به عقب. دیگه نمیشه بگی نه، برگردم به ۲سال عقبتر، حالا دیگه این چیز رو نمیخوام و روال عادی رو پیش برم.نمیشه! یه سری چیزها هیچ وقت عوض نمیشه. اینم از همون چیزاس. پیدا کردن یه حس به یه...
-
۱۵۹- بدون عنوان
1386/04/27 13:21
یه چیزی که در مملکت ما استفاده نداره، آئینه بغل ماشینه. البته در بعضی موارد، این استفاده نکردن، باعث میشه که یه نفر که داشته با موتور میومده تو شیکم ماشین شما، بیاد پائین یه کتک مفصل بهت بزنه، تا تو باشی دیگه نپیچی جلوی من :دی
-
۱۵۸- ...
1386/03/29 09:13
دنیای جالبی شده... دنیائی که ارزش غیرت از پول کمتره... کی گفته فاصله ایمان و کفر ۴ انگشته؟ از اونم کمتره...
-
۱۵۷- ...
1386/03/21 04:03
ایکاش توی این دنیای به این بزرگی، یکی بود من رو میشناخت ... فقط یه نفر ، نه بیشتر!!
-
۱۵۶- بر حاشیه برگ شقایق بنویسید...
1386/03/10 01:48
عشق باعث شد که دل سامان گرفت پشت درب خانه زهرا جان گرفت