-
۲۷۲ - عادت
1388/09/06 03:25
+ Yo! - Hey + You ok? - Yea + something wrong? - No, why?! + You look you're about to cry!! - :)) No, just tired همینه دیگه! وقتی همیشه قبل از ورزش یکی باشه که بگه "مواظب خودت باش"، بعد یه روز که نباشه که بگه همین میشه! یه عادتی که هیچوقت تکراری نمیشه...
-
۲۷۱ - ....
1388/09/04 01:48
تو که نیستی غم غربت با منه همیشه یه دنیا حسرت با منه... دلم بد گرفته امشب. لعنت به این مخابرات ایران که نصف راه خونه رو با همه خستگی پیاده اومدم به امید اینکه بتونم یه شماره موبایل رو بگیرم، حتی برای چند ثانیه. ولی وقتی اوضاع بخواد خراب بشه، دلت میگیره، هر دفعه هم که زنگ میزنی، یا در دسترس نیست، یا خاموشه، یا اکانت رو...
-
۲۷۰ - آخر و عاقبت
1388/08/19 02:30
امروز یکی از بچه ها (امیر) اومده بود میگفت دیگه خسته شدم، بی خیال دکتری شیم بریم ایران. گفتم آره بابا، پاشیم بریم یه پیکان ۵۷ میگیریم، میریم مسافر کشی! این همه سال درس هم خوندیم یاد گرفتیم، با مسافرها در مورد Ultrasound و Circuit Design و این چیزها حرف میزنیم حوصله شون سر نره :دی صبح تا شب میریم خط ولیعصر - ونک! از...
-
269
1388/08/12 21:53
Call me racist, but I funcking hate chineese people.
-
۲۶۹ - یه روز یه اسکاتلندیه...
1388/08/12 17:52
این اسکاتلندی ها غضنفرهای * انگلیسن! زنگ زدم بیمارستان با داداشم صحبت کنم! - Do you have e patient name ... ? + Yes, who's calling? - I'm his brother. + Oh, he's fine, no need to worry. You wanna talk to him? - No no, that's fine. Could you just update me on his conditions? + Don't worry, he's absolutely fine, there...
-
۲۶۸ - آرامش
1388/08/11 02:16
چقدر خوبه آدم یه آرام بخش طبیعی و ذاتی داشته باشه، توی بدترین شرایط هم بتونه آروم بشه!
-
۲۶۷ - شب است و باز بیتابم...
1388/08/07 03:53
چه میشد دست لطفی هم کسی بر شانه ام میزد! چه میشد مرحم مهری گره با بال من میخورد! و در این شب که با خود داشتم نجوای پنهانی... به ناگه آتشی، شوری به رگهایم دوید و چشمهایم دید و خود ناباورانه لیک دیدم آن شگفتی را... چقدر دلم میخواست میشد توی حرم امام رضا بودم. دم اذان صبح... باد سرد... صورت خیس از شادی و غم و ترس و امنیت...
-
۲۶۶ - آخیش!
1388/08/06 02:36
بعد از یه صبح خیلی خیلی خوب که خیلی خوش گذشت، یه ورزش حسابی میچسبه! همچین ورزش کنی که همه عضله های بدنت بهت فحش بدن که مرتیکه برو یکم بخواب ما هم استراحت کنیم! عجب حالی/هالی داد! پ.ن: صبح فوق العاده خوبی بود. یعنی خیلی خوش گذشتها. بعدشم حرف زدن در مورد صبح و اتفاقاتش که دیگه هیچی... مثل یه دسر توپ بود بعد از یه غذای...
-
۲۶۵ - شاید...
1388/08/04 03:06
چقدر سخته که بفهمی وقتی میای ایران دوتا از بهترین و عزیزترین دوستات ممکنه ایران نباشن. یکی از کسانی که چه خاطره های خوبی داشتی، خیلی وقتها باهاش درد و دل کردی، باهاش مشورت کردی و اون هم هیچ وقت تنهات نذاشته. اینم بالاخره یه جورشه دیگه
-
۲۶۴ - عشق یعنی انتظار منتظر...
1388/08/03 20:21
بر روی بالهای تمام فرشتگان از سرگذشت عاشقی ما نوشته اند یوسف کجاست تا سر خود را فدا کنیم ما را ز دودمان زلیخا نوشته اند
-
۲۶۳ - یکسال گذشت!
1388/07/18 22:54
یکسال پیش در چنین روزی، یک اتفاق خیلی خوب افتاد! پ.ن: خب برادر من! چای تی-بگ(!) درست میکنی، نخش رو هم بهش وصل کن دست آدم نسوزه! پ.ن: باز هم سفر... باز هم دلتنگی... باز هم هواپیما... باز هم نگرانی... سفر به سلامت... پ.ن: یه لپ تاپ جلوت باشه با یه موس! یه کامپیوتر هم سمت راست باشه با یه موس و کیبور وایرلس! فقط اینکه کیس...
-
۲۶۲ - استغفرالله!
1388/07/16 13:22
آقا اینجوری اسلام به خطر نمیفته؟! نمایشگاه ناجا بودن ایشون! خداروشکر مثل اینکه از نحوه جمع آوری خانه های فساد چیزی نشون ندادن!!
-
۲۶۱ - I am who I am
1388/07/12 01:52
چند وقتی که رفته بودیم روز اول دانشگاه واسه این فنتول(!) بچه های لیسانس واسه آیکیدو تبلیغ کنیم، یه سری هم از یه ورزش رزمی دیگه اومده بودن به اسم Ninjutsu یا یه همچین چیزی خلاصه! یه کاغذ هم زده بودن بالای دکه(!) شون و روش نوشته بودن: Do you want to be a Ninja? - Mohammad, You wanna be a Ninja? - Nah, they always hide...
-
۲۶۰ - خلاف بازی!
1388/07/10 13:50
ساعت ۱۱:۱۵ اومدم دانشگاه، توی دفتر هیچکس نیست! اینام خلاف شدن دیر میان تازگیا! یا شایدم امروز تعطیله من خبر ندارم! :پی
-
۲۵۹ - کی با حسین کار داشت؟
1388/07/04 13:48
یک قناسه چی ایرانی که به زبان عربی مسلط بود اشک عراقی ها را درآورده بود. با سلاح دوربین دار مخصوصش چند ده متری خط عراقی ها کمین کرده بود و شده بود عذاب عراقی ها. چه می کرد؟ بار اول بلند شد و فریاد زد:« ماجد کیه؟» یکی از عراقی ها که اسمش ماجد بود سرش را از پس خاکریز آورد بالا و گفت: «منم!» ترق! ماجد کله پا شد و قل خورد...
-
۲۵۸ - درد
1388/07/03 14:10
بعد از ۴ماه بخور و بخواب توی خونه، دیروز رفتم ورزش. خدا رو شکر پای ناقصمون اذیت نکرد. فقط امروز دونه دونه ماهیچه های توی بدنم دارن با درد ابراز وجود میکنن!
-
۲۵۷ - مترجم گوگل!
1388/07/02 14:02
یعنی خداس این مترجم گوگل! برام شده سرگرمی، ایمیل انگلیسی بگیرم، ترجمه اش رو به فارسی بخونم! :دی ما بدینوسیله به اطلاع شما که پاراگراف چهارم (2) در شرایط ما از لحاظ تکنیکی استفاده خواهد شد به اجرا و فعال در 20. یدلایمخیرات 2009 اکتبر. افتتاح حساب حق بیمه فایل که بیش از 25 گیگا بایت (25.000.000.000 بایت) فضای ذخیره سازی...
-
۲۵۶ - فلش بک!
1388/06/31 03:44
امروز بچه های لیسانس روز اولشون بود اومده بودن دانشگاه! میدیدم با چه شوقی میومدن که کارهای ثبت نام و عضویت گروههای مختلف رو انجام میدن! یاد پنج سال پیش افتادم که خودم هم توی این مرحله بودم. یادم افتاد چقدر زود گذشت!! بعضی وقتها یادم میره زمان و عمر چقدر سریع میگذره! خوبه بعضی وقتها این فلش بک ها! (خوابم میاد، حوصله...
-
۲۵۵ - فال روز!
1388/06/28 16:58
تیر قبول کنید که اخیراً کمی بیش از حد احساساتی بوده اید.می توانید در مورد موضوعی صحبت کنید و وجدان دیگران را هم راحت کنید.شما واقعاً نابغه اید! ای بابا، لو رفتم که :دی
-
۲۵۴ - همین!
1388/06/28 02:35
سرشارم از خیال ولی کفـــــــاف نیست در شعر من حقیقت یک ماجرا کم است پ.ن: آن سفر کرده * که صد قافله دل همره اوست هرکجا هست خدایا به سلامت دارش... * سفر کردگان البته!
-
۲۵۳ - احکام روزه خوری!!
1388/06/18 19:23
میگم این علما یه تجدید نظری توی احکام روزه داری این سه روز ۱۹، ۲۱ و ۲۳ رمضان بکنن! بابا جان آخه زمان صدر اسلام که قهوه و Energy Drink نبوده که! شما از کجا میدونید، شاید اگر بود استفاده اش برای روزه دارانی که شب قدر تا صبح بیدار میمونن بلامانع بود! شاید حتی مستحب موکد هم میشد تازه! :دی
-
۲۵۲ - و ما ادراک ما لیله القدر...
1388/06/18 08:32
از کل ۳۶۵ روز سال، سه شب (اگر شب ۲۷ رو هم حساب کنیم چهار شب) شب سال هست شب قدر، که حدیث در مورد این شب زیاد داریم. حاجت زیاد میشه گرفت، پرونده اعمال مهر میخوره، پرونده یکسال آینده مهر امضا میشه و ... اعمال هم زیاد دارن این شبهای قدر. ابوحمزه، جوشن کبیر، مناجات حضرت امیر، زیارت عاشورا، قران سر گرفتن، سوره های مختلف و...
-
۲۵۱ - سوی مسجد روانه...
1388/06/17 22:56
چه شکوهی و جلالی است در این مرحـله از خلفت عالم تا ملاقــــات خدا هیچ نمانده بیائیــــــد در میکده باز است ببینید دل سیـــــــــنه زنان را که ســـــزاوار نمـــــــاز است . . . بمانید که شب عشــــــــــــــــــــق دراز است بیایید که مراد نفس دلشدگان بنده نواز است أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ یَوْمَ یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ...
-
۲۵۰ - فال روز
1388/06/17 02:21
تیر: همکاری و شراکت با متولدین این ماه همیشه توام با آرامش بوده مگر اینکه به آنها نارو زده شود و یا بقولی خیانت در این همکاری و شراکت پیش آید. اغلب پا به سن گذاشته های این ماه افسوس سالهایی را میخورند که بخاطر مسائلی آسان از دست رفته است. خلاصه همه حواستون رو جمع کنید :دی
-
۲۴۹ - ۵مین خورشید!
1388/06/16 15:36
من از اولش کشته مرده این سریالهای ماه رمضون بودم! قسمت ۱۴ خورشید پنجم نگاه میکردم امروز صبح، یه اتفاق خیلی جالب افتاد! منشی یه خانوم دکتری به خانوم دکتر گفت زنگ بزنه به یه جناب سرگردی واسه ماشینش که ۲سال پیش دزدین! منشی: خب زنگ بزن سرگرد فلانی! خانوم دکتر: آره! فکر خوبیه. بعد خانوم دکتر دفترچه تلفن رو ورداشت منشی:...
-
۲۴۸ - روزانه...
1388/06/16 03:34
دلتنگی مثل بارونهای انگلیسه. یه روز از خواب بیدار میشی و میبینی هوای دلت بدجور بارونی شده. منتظر میمونی تا آفتابی بشه، ولی تا شب هوات صاف نمیشه. مثل هوای انگلیس خیلی ها ازش میگن و میشنوی و میخونی. ولی تا وقتی خودت تجربه اش نکنی درکش نمیکنی. امروز از اون روزهای بارونی. ولی آخرش، سر شب بهتر بود...
-
۲۴۷ - یه مشکل جدید!
1388/05/26 19:57
از وقتی که یادم میاد، همیشه این حافظه برام خوب کار کرده. هیچ وقت قیافه کسی یادم نمیرفت. هیچ وقت لیست خرید لازم نداشتم. وقتی یه بار از یه جائی رد میشدم، همیشه توی ذهنم میموند. هنوز که هنوزه، تمام خونه هائی وارده شدم بهشون، چه اتاقی کجاست و چه اتاقی چی توش بود رو یادمه! حتی خونه یکی از دوستای قدیمی بابا که فقط یکبار...
-
۲۴۶ - ...
1388/05/22 03:58
به قول John توی Lost: Trust is a hard thing to win back
-
۲۴۵ - A place for my head
1388/05/21 01:20
The sun doesn't give light to the moon assuming the moon's gonna owe it one
-
۲۴۴ - ...
1388/05/15 02:35
ای که یک گوشه نگاهت غم عالم ببرد... همین